کتاب «آلاله های پامیر» به روایت "مسعود آقابالایی" از حماسه فاجعه آمیز "پامیر" در سال 1375 که توسط ناصر داوران نوشته شده است.
این کتاب گزارش 3 کوهنورد ایرانی از شهر تبریز است که در 23 مرداد سال 1375 موفق به صعود به قله سامانی(کمونیسم سابق) با ارتفاع 7495 متر در رشته کوه پامیر شدند.
حسين حراستی، عبدالحسين عزيزی و مسعود آقابالايی، پس از صعود به قله به هنگام بازگشت در ارتفاع 6900 متری حين يک سانحه عبدالحسين عزيزی به انتهای يک يخچال صعبالعبور سقوط کرد. دو همنورد او با وجود شرايط نامساعد جوی حاضر نشدند يار خود را که جان باخته بود، تنها بگذارند.
این کتاب در پاییز 1376 در 3000 نسخه با عکسهای رنگی منتشر شد و در سال 91 توسط شرکت «آذرکوه» به صورت کتاب الکترونیکی در اختیار کوهنوردان قرار گرفته است.
ساعت 11 در حال استراحت در چادر هستیم... کمی زودتر باید بخوابیم تا برای فردا آماده شویم، به مسافران خارجی که دو سه شب است خوب نخوابیده اند اطمینان داده ام که امشب دیگر خبری از سر و صدای جاده و موزیک بلند و جیغ و داد نصفه شب سوپرماشین سواران نیست!
آنها اما هنوز باور ندارند انگار به اندازه کافی خود را برای ورود به جهان سوم آماده نکرده اند!
بهرحال... نیم ساعت بیشتر نگذشته.. چشممان گرم شده و همین که در دل، دیالوگ فردا را با مسافران مرور میکنم بخشی از یک تیم شصت و چند نفره ظاهرا از مشهد از کنار چادرمان میگذرد.. یک صدا عین گلوله در مغزم میپیچد: مارااااال!
نفری بعدی فریاد میزند: ماراال داره میاااااد!
صدا دوباره: ماراااااال!
نفر دیگر: مارال نییییست! محمد دااااره میاااااد!
و دوباره صدا: ماراااااال!
نفد بعدی: سوووت ممتد و بلند می زند! ساعت 12 شب!
و این داستان تا نیمه های شب ادامه دارد!
رویای سکوت به کابوس شرمندگی آمیخته با عصبانیت و تاسف تبدیل شده و خواب را از سر همه پرانده است! نمی دانم حقیقتا اینها کوهنوردی را در چه مکتبی آموخته اند؟!
تا امروز زباله های ریخته شده در کوه و خیابان و رانندگی افتضاح مان را روپوشانی کرده بودم ولی نمیدانم این بی فرهنگی را دیگر چطور باید آبرومندانه برای مسافران ماله کشی کرد!
فعلا گویا باید تاسف خورد! فقط تاسف! به حال خودمان!