برای صعود هیچگاه دیر نمیشود اما برای فرود گاه خیلی زود دیر میشود.
درس گرفتن از حوادث بدترین و دیرترین و شاید پرهزینه ترین نوع آموختن است. اما برای ما که حتی بعد از حوادث هم از آنها درس نمیگیریم و اشتباهات گذشته را باز تکرار و تکرار میکنیم و بر آنها پا میفشریم شاید آموختن از حوادث نه تنها بد نباشد که پیشرفتی بزرگ نیز به شمار آید.
از پیش اندیشیدن و پیشگیری کردن از حوادث احتمالی آرزویی است که شاید نسل ما برآورده شدنش را در این سوی دنیا که ما هستیم نبیند و باشد برای نسل های بعدی.
آنچه فعلا ما باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم همین آموختن از حوادث و تکرار نکردن اشتباهات است. آرزویی که شاید نسل ما برآورده شدنش را با تلاش و کوشش بسیار بدست آورد. شاید!
یکی از حوادثی که امروزه گریبان کوهنوردی ما را گرفته است حوادث بیشمار کوهنوردان هنگام فرود است و نیز کوهنوردانی که گاه در راه صعود ناگهان آنچنان از پا می افتند که دیگر توان قدم از قدم برداشتن را ندارند و یا در مسیر برنامه و در ارتفاعات بالا چنان دچار درجات شدید بیماریهای کوهستان می شوند (ارتفاع زدگی، هیپوترمی و ...) که آدم از خود می پرسد مراحل ابتدایی بیماری چگونه طی شده است؟ و کار چگونه به اینجاها کشیده شده است؟
یک کوهنورد از لحظهای که پا در کوه میگذارد باید به بازگشت فکر کند. به فرود. به توانی که برای بازگشتن باید ذخیره کند و به زمانی برای این کار لازم است.
روی کاغذ همه میدانیم که صعود با بازگشتن به نقطه شروع است که به پایان میرسد اما در عمل خیلیهایمان حتی با تجربه ترین کوهنوردان صعود را فقط به اوج رسیدن میدانند و هیچگاه آنگونه که باید و شاید به فرود نمی اندیشند و اینگونه می شود که فرود آبستن حوادث می شود.
هیچگاه فراموش نمیکنم جمله زنده یاد لیلا اسفندیاری را در فیلم غار پراو (نقل به مضمون): "من همه کارم را در رسیدن به چاه ۲۶ میدانستم ..."
به خاطر داشته باشید که هیچگاه برای صعود دیر نمی شود صعود را میتوان بارها و بارها باز تکرار کرد اما برای فرود گاه خیلی زود دیر می شود.
برای صعود هیچگاه دیر نمی شود اما برای فرود، گاه خیلی زود دیر میشود.
در کوهستان مثل خیلی جاهای دیگر اولین کسی که متوجه بیماری و شرایط غیرطبیعی میشود خود فرد است. یک کوهنورد اولین کسی است که می فهمد ناخوش احوال است و اگر آموزش درستی دیده باشد و اطلاعات و تجربه مناسبی از پزشکی کوهستان داشته باشد حتی میتواند حدس بزند دچار چه بیماری شده است.
این مرحله ای است که علائم بیماری بهقدری اندک است که اگر خود کوهنورد اظهار نکند و یا اگر دقت نکند هیچکس نمی تواند بیماری را تشخیص بدهد و اتفاقا میتوان گفت این مرحله مهمترین طلایی ترین و حیاتی ترین زمان تشخیص است. زیرا درمان سهل است و جلوگیری از پیشرفت بیماری به سوی مراحل حاد بسیار آسان است و هنوز عارضه جدی و ناتوان کننده ای ایجاد نشده است و کوهنورد هنوز توان همراهی و کمک در درمان را دارد.
هرچه زمان میگذرد فرد انرژی بیشتری را مصرف کرده و توان بیشتری را نیز از دست میدهد، توان بدن برای مقابله با بیماری کمتر و کمتر میشود. به ارتفاع بالاتر و احتمالا جاهای سخت تر و سردتر مسیر رسیده است از طرفی بیماری شدید تر و تثبیت شده تر گشته است و طبیعتا درمان و امداد سخت تر و سخت تر و فرصت پیشگیری گاه از بطور کامل از دست رفته است.
حال اگر یک کوهنورد تمام توان خود را صرف صعود کند بدون اینکه به انرژی و زمان مورد نیاز برای بازگشت بیاندیشد از طرفی به علائم اولیه بیماریهای کوهستان هم بی توجه باشد و یا آنها را بیان نکند زمان طلایی برای بازگشت و درمان را از دست میدهد و آنگاه زمانی از پا می افتد و زمانی به یاد فرود و بازگشت می افتد که دیگر خیلی دیر شده است.
انجمن پزشکی کوهستان ایران