شاید شما نیز با افرادی برخورد کرده باشید که چنان مفتون و شیدای طبیعت و کوهستان میباشند که بهعکس افراد عادی و نرمال که پس از یک پیمایش و کوهنوردی، چندین ساعت یا چندین روز دچار حس سرخوشی و نشاط هستند، بعد از اجرای برنامه احساس افسردگی و ناراحتی میکنند. هرچند که ساعاتی که درگیر پیمایش و صعود هستید همراه با استرس و فشار بوده و در طول مسیر با ناشناختهها و امور غیرقابل پیشبینی و دشواری روبرو میشوید اما در هنگام مراجعت به منزل و درست زمان برنامهریزی برای برنامههای بعدی یا در زمان استراحت، مدام افکار دیگری به سراغ شما میآیند و غالب زمان خود را صرف یادآوری مراحل و زیباییهای صعود و پیمایش خود میکنید به نحوی که از فکر کردن به سایر مسائل روزمره باز میمانید و از استراحت باز میمانید. دردآورتر اینکه هیچکس ارزش تلاش و صعود شما را در نمییابد و حتی درک درستی هم از کوهنوردی ندارند.
چگونه با این وضعیت روبرو شویم؟
اولین گام در مواجهه با این حالت این است که بپذیرید که این مشکلی است که شما دچار آن شدهاید و اینکه اصولا چرا حالتان به آن اندازهای که باید خوب نیست.
قبول کنید که مانند هر چیز دیگری، پیمایش و صعود شما نیز بالاخره به پایان میرسد.
بپذیرید که خانواده و دوستان شما هم قسمتی از زندگی شما هستند و باید وقتی را به آنها اختصاص دهید.
توجه داشته باشید که کوهها همیشه استوار بر جای خود هستند و میتوان به آنها بازگشت اما زندگی خانوادگی و اطرافیان شما ممکن است چنین نباشند.
به این نکته فکر کنید که اگر این پیمایش و صعود شما به انتها نمیرسید شما هرگز نمیتوانستید پیمایش و صعود بعدی را تجربه کنید.
پذیرشِ نقطه پایان سخت، اما لازم و ضروری است.
به خود بقبولانید که هر برنامهای بالاجبار پایان یافتنی است و شما به ناچار باید به زندگی عادی و مسئولیتهای روزمره خود بازگردید، در غیر اینصورت دچار وضعیت وسواس فکری میشوید و تمرکز خود را در زندگی از دست میدهید و عملاً تلاش میکنید تا هر برنامه را به برنامه بعد متصل کنید و در این میان فرصت کافی برای لذت بردن از لحظات ناب زندگی را نیز از دست میدهید. بنابراین بهتر است از هر روز زندگی خود لذت ببرید و هر روزتان را زندگی کنید.
ترجمه: پویا سلیمانی
باشگاه کوهنوردان ایران