عموما کوهنوردان وقتی سابقه صعود به چند قله بلند و مرتفع در خود می بینند بسیاری از واقعیات را نادیده می گیرند. حس طبیعت گرایی کوهنوردان به آنها اینگونه القا می کند تا بسیاری از علائم بیماریهای خود را نادیده گرفته و ترجیح می دهند آنها را به سرما خوردگی و ترش کردن معده نسبت داده و سعی می کنند انواع بیماریهای قلبی عروقی و فشار خون و دیابت را با هوای پاک خوردن و نوشیدن دم کرده گیاهان کوهی درمان کنند.
ولی متاسفانه اینطور نیست. واقعییت اینست که ما به هر حال در زمانی زندگی میکنیم که شهرنشینی با تمام زوایایش در پوست و استخوان ما نفوذ کرده، ما هوای الوده استشمام میکنیم، نسبت به گذشتگانمان کم تحرک تریم، چربی اشباع بیشتری میخوریم، استرس بیشتری داریم، کم خوابی داریم، و کلا نوع زندگی ما تغییر کرده.
این موارد ما کوهنوردان را هم متاثر میکند هر چند کمی کمتر از عموم جامعه مشکلات قلبی عروقی داشته باشیم ولی خطر آنجایست که یک فرد عادی با اولین علامت به پزشک مراجعه میکند و چون ورزشکار نیست درمان را جدی میگیرد ولی پای کوهنورد که رسید ... ای بابا من هر هفته به کوه می روم و این حرف ها مال همسایه هاست !!
دوستان کوهنورد در ارتفاع فشار خون بالا میرود و نه تنها داروی ضد فشار نباید قطع شود بلکه دوز و مقدار آن باید افزایش یابد. در کوه به دلیل فرایندهای التهابی فعالیت پلاکتی (بخوانید غلظت خون) بالا میرود لذا داروهایی مثل اسپرین در گروه خاصی از افراد جایگاه پیدا میکند و از همه مهمتر علایم قلبی نسبت به جامعه عادی بسیار مبهم میشود اکثر کوهنوردان بجای درد سینه، درد شکم یا پشت دارند که شدیدا با دردهای گوارشی شباهت دارد حتی گاهی با اروغ زدن و نفخ شکم نیز همراه میشود که تشخیص را دشوار میکند. در ارتفاع به دلیل فشار پایینتر هوا و اکسیژن کمتز از طرفی و دوری از مراکز پزشکی از طرف دیگر در صورت بروز حمله قلبی خطر بیشتری فرد را تهدید میکند.
کوتاه سخن آنکه خصوصا دوستان بالای 40 سال هر گونه علامتی را به صورت درد یا فشار یا هر گونه حس مبهم و بدی را در سینه، پشت یا شکم جدی بگیرند و یک چک کامل قلبی را به صورت سالیانه در دستور کار خود قرار دهند. افرادی که سابقه قلبی در خانواده دارند و افراد مبتلا به بیماری قند، چربی و خصوصا فشار خون هستند در دسته پر خطر قرار میگیرند و مشاوره با پزشکی اشنا با ارتفاع به ایشان حتما توصیه میشود