امروز میخواستم خاطرهای از کوهستان برایتان تعریف کنم، اما دلم راضی نشد بدون تاکید بر چند نکته احتیاطی، به نقل خاطره بپردازم. هشدارها مرتب هر سال تکرار میشوند، اما متاسفانه باز هم زمستانها خبرهای ناگواری از از بین رفتن کوهنوردان بر اثر بیاحتیاطی و رعایت نکردن چند نکته ساده میشنویم که دل همه را به درد میآورد. زمستانها کوه میتواند بسیار بیرحم باشد.
در چادر از گاز پیکنیکی بهخصوص زمان بسته بودن در چادر یا زمان بارندگی اصلا استفاده نکنید. گاز پیکنیکی در اینگونه مواقع یک قاتل بالقوه است. وقتی آتش نزدیک چادر است، یک لحظه از چادر و آتش غافل نشوید. یک لحظه غفلت میتواند باعث سرایت آنش به چادر شود و تمام تجهیزات شما بسوزد. زمستانها که کو میروید، در مسیر بهخصوص با لباسهای خیس ننشینید و یادتان باشد که برف نخورید.
و اما خاطره، چند سال قبل در فصل سرما به همراه 2 تن از دوستان و بلد منطقه راهی قلهای در منطقه البرز مرکزی شدیم. هوا سرد بود و باید حتما خود را گرم میگرفتیم، اما اصرارهای ما به یکی از رفقا برای پوشیدن لباس گرم موثر واقع نشد و او با همان لباسهایی که در هوای نهچندان سرد برای رفتن به کوه میپوشید، همراهمان راه افتاد. تصمیم گرفتیم از سمت نسا، منطقه برفگیر کوه که آفتاب کمتر به آن میتابد، به سمت قله برویم. همینجا بگویم که در زمستان هرگز 4 نفر کمتر به کوه نزنید و هرگز کسی را که نمیشناسید و نمیدانید چند مرده حلاج است، همراه خود نبرید.
القصه، من جلو میرفتم. بعد از چند ساعت کوهپیمایی در هوای سرد داشتیم به مقصد میرسیدیم و قله در کمتر از چندصد متری ما بود که دیدم بلد منطقه به پشت سر نگاهی کرد و ایستاد و من و دوست دیگرم را هم ندا داد که توقف کنیم. به عقب نگاه کردیم و دیدیم نفر چهارم، همان که با وجود اصرار ما لباس گرم نپوشیده بود، چند متری عقبتر از ما نشسته است. اول فکر کردم ایستاده تا نفسی تازه کند، اما دوست دیگرم نظرش این بود که موضوع جدیتر از نفس تازه کردن است. کمی نزدیکتر شدیم که صدای رفیقم را شنیدیم. از درد به خود میپیچید و ناله میکرد. اول متوجه موضوع نشدم، اما بعد معلوم شد دوست ما دچار عارضهای شده بسیار جدی که در هشدارهای مربوط به کوهنوردی زمستانه کمتر به آن برخورد میکنید. او دچار سرمازدگی مجاری ادراری شده بود. این مشکل که خاص کوهنوردان مرد است، اگر بهموقع درمان نشود بسیار دردناک است و میتواند جان فرد مبتلا را به خطر بیندازد. چارهاش هم تنها گرم کردن فوری بدن مصدوم است که در هوای سرد کوه کار آسانی نیست. به هر حال، به هر زحمتی بود موفق شدیم با کمک لباسهای اضافی که همراه آورده بودیم، دوستمان را از حالت بحران خارج کنیم، اما هنوز وضعیت عادی نبود. من عقیده داشتم بعد از چند ساعت کوهپیمایی در برفی به ارتفاع یک متر، میتوانیم این فاصله چند صد متری را هم برویم و به قله برسیم، اما بلد گروه که معلوم بود تجربه این نوع حوادث را دارد، مخالفت کرد و گفت باید همینجا برگردیم چون هر متر پیشروی ممکن است به قیمت جان مصدوم همراهمان تمام شود. همه ما تجربههای فراوانی از کوهستان داشتیم، هم زیباییهای جذابش را میشناختیم و هم خشونت و بیرحمیاش را که با یک اشتباه جانتان را میگیرد. همان تجربهها کمک کرد تا در لحظه تصمیم درستی بگیریم. قله میلیونها سال بود که آنجا بود و باز هم تا ابد باقی میماند و ما میتوانستیم در فرصتی دیگر تا مقصد برویم، اما از دست رفتن جان یک انسان را دیگر نمیشد جبران کرد. مسیر رفته را برگشتیم و دوستمان را با زحمت پایین بردیم و همانطور که قرار گذاشته بودیم، بار دیگر ، با تجهیزات مناسب و شرایط مطمئن به کوه زدیم و تا قله رفتیم.
سیدنادر صادقی راد
رفتارشناس حیوانات
هفتهنامه سلامت - ۲۲/آذر/۱۳۹۷