معاون عملیات سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر با اشاره به منابع به کارگیری شده برای خدمترسانی به هموطنان در کوهستان در سالهای 94 و 95، گفت: 47 درصد مجموع عملیاتهای امداد و نجات کوهستان در 2 سال گذشته مربوط به جستوجوی مفقودان و 37 درصد مربوط به سقوط افراد از ارتفاع است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جمعیت هلالاحمر، شاهین فتحی با اشاره به اینکه امدادگران و نجاتگران هلال احمر در 2 سال گذشته در 2 هزار و 937 مورد عملیات کوهستانهای کشور حضور داشتهاند، افزود: 55 پایگاه ثابت امداد و نجات در اماکن پرتردد کوهستانی و برخی ارتفاعات کشور فعال است که در هر کدام دستکم 6 نجاتگر متخصص و آموزش دیده حضور دارند و با بهکارگیری تمام توان عملیاتی خود بهمنظور اجرای سریع عملیاتهای نجات و امدادرسانی در حوادث کوهستان با همکاری سایر دستگاههای امدادی اقدام میکند.....
توصیه های کمیسیون پزشکی اتحادیه جهانی کوهنوردی در خصوص بیماریهای ارتفاع:
⬅️ بیماری ارتفاع چیست؟
بیماری های ارتفاع عمدتا به سه دسته تقسیم می شوند. نخست بیماری حاد ارتفاع که سردرد و تهوع علائم آن هستند و معمولا در ارتفاع 3000 متری وبالاتر نمایان می شوند. دو بیماری دیگر که شامل ادم مغزی و ریوی می باشد خطر جدی برای حیات فرد محسوب شده و حاصل تجمع آب در ریه ها یا مغز می باشند. اگر قصد پیمایش یا مسافرت به ارتفاعات بالا دارید کمیته پزشکی اتحادیه جهانی کوهنوردی برخی راهنمایی های کلیدی به شما ارائه می کند.
⬅️ آیا هیدراته بودن(مصرف آب) از بیماری ارتفاع پیشگیری می کند؟.....
کتاب «آلاله های پامیر» به روایت "مسعود آقابالایی" از حماسه فاجعه آمیز "پامیر" در سال 1375 که توسط ناصر داوران نوشته شده است.
این کتاب گزارش 3 کوهنورد ایرانی از شهر تبریز است که در 23 مرداد سال 1375 موفق به صعود به قله سامانی(کمونیسم سابق) با ارتفاع 7495 متر در رشته کوه پامیر شدند.
حسين حراستی، عبدالحسين عزيزی و مسعود آقابالايی، پس از صعود به قله به هنگام بازگشت در ارتفاع 6900 متری حين يک سانحه عبدالحسين عزيزی به انتهای يک يخچال صعبالعبور سقوط کرد. دو همنورد او با وجود شرايط نامساعد جوی حاضر نشدند يار خود را که جان باخته بود، تنها بگذارند.
این کتاب در پاییز 1376 در 3000 نسخه با عکسهای رنگی منتشر شد و در سال 91 توسط شرکت «آذرکوه» به صورت کتاب الکترونیکی در اختیار کوهنوردان قرار گرفته است.
ساعت 11 در حال استراحت در چادر هستیم... کمی زودتر باید بخوابیم تا برای فردا آماده شویم، به مسافران خارجی که دو سه شب است خوب نخوابیده اند اطمینان داده ام که امشب دیگر خبری از سر و صدای جاده و موزیک بلند و جیغ و داد نصفه شب سوپرماشین سواران نیست!
آنها اما هنوز باور ندارند انگار به اندازه کافی خود را برای ورود به جهان سوم آماده نکرده اند!
بهرحال... نیم ساعت بیشتر نگذشته.. چشممان گرم شده و همین که در دل، دیالوگ فردا را با مسافران مرور میکنم بخشی از یک تیم شصت و چند نفره ظاهرا از مشهد از کنار چادرمان میگذرد.. یک صدا عین گلوله در مغزم میپیچد: مارااااال!
نفری بعدی فریاد میزند: ماراال داره میاااااد!
صدا دوباره: ماراااااال!
نفر دیگر: مارال نییییست! محمد دااااره میاااااد!
و دوباره صدا: ماراااااال!
نفد بعدی: سوووت ممتد و بلند می زند! ساعت 12 شب!
و این داستان تا نیمه های شب ادامه دارد!
رویای سکوت به کابوس شرمندگی آمیخته با عصبانیت و تاسف تبدیل شده و خواب را از سر همه پرانده است! نمی دانم حقیقتا اینها کوهنوردی را در چه مکتبی آموخته اند؟!
تا امروز زباله های ریخته شده در کوه و خیابان و رانندگی افتضاح مان را روپوشانی کرده بودم ولی نمیدانم این بی فرهنگی را دیگر چطور باید آبرومندانه برای مسافران ماله کشی کرد!
فعلا گویا باید تاسف خورد! فقط تاسف! به حال خودمان!